وضعیت هنر در جمهوری اسلامی ایران امروزین

نشریه صریر هنر – پردیس هنرهای زیبا – فروردین ۱۴۰۲

بسم الله الرحمن الرحیم

  • ما مشغول تدارک یک ویژه‌نامه برای هفته هنر هستیم و سوال اصلی‌مون هم وضعیت هنر در جمهوری اسلامی ایران امروزین هستش. با توجه به فعالیت‌های حرفه‌ای شما در عرصه نقاشی می‌خواستیم ازتون بپرسیم به نظر شما اون نگاه ناامیدانه‌ای که در رشته شما وجود داره قابل تأیید هست و این نگاه چه علتی می‌تونه داشته باشه؟

بسم الله الرحمن الرحیم، متآسفانه ما در کل جامعه مشکل تفکر داریم و این فقط هم به دانشگاه بر نمی‌گرده بلکه همه جا هست و به همین خاطر تقریبا در تمام عرصه‌های سیاسی، اقتصادی… می‌لنگیم.

فکر می‌کنیم که تفکر داریم در صورتی که تفکر درخور ایجاد تمدن ایرانی – اسلامی نداریم. این، مشکل در عرصه هنر بسیار بحرانی است، تفکر در دانشگاه ها برگرفته از تفکر مدرنیته و نهایتا پست مدرنیته ی غرب است، چرا؟ برای اینکه عموم درس‌هایی که در دانشگاه‌ها تدریس میشود با نرم‌افزار تفکر غرب شکل گرفته است، که با چند آیه تزیین شده تا اسلامی به نظر بیاید. به همین خاطر هم هستش که نه تنها دانشگاهیان بلکه در روحانیونی که در دانشگاه درس خوانده­اند گاهاً اعوجاجات فکری نسبت به انقلاب و اسلام می‌بینیم.

زیربنای هنر تفکر است، زیربنای هنر تکنیک نیست. هنرمند زیربنای هنرش را از مطالعه و یا همنشینی با متفکران به دست میاورد و در آن زیست کرده و بر اساس آن زیست تولید اثر می‌کند. البته منظورم از تفکر، تفکر انقلاب اسلامی ا‌ست وگرنه تفکرات دیگر در جامعه هست و به وفور هم هست. اما تفکر انقلاب اسلامی چون منطبق با معارف قرآنی تبیین نشده و ارتقا پیدا نکرده، همچنان در سطح قبل از انقلاب باقی مانده است. _ بعد از گذشت سالها، همچنان رهبر انقلاب هر وقت راجع به تفکر صحبت می‌کنند، مطالعه کتابهای شهید مطهری را توصیه می­کنند و این بدین معناست که ما هنوز بعد از چهل سال، تفکرمان رشد نکرده است.

مشکلات اقتصادی و معیشتی از مساله های مهم کشور است، ولی هنرمند اگر انگیزه داشته باشد با شکم خالی هم کار می‌کندکمااینکه برخی از هنرمندان متعهد به فعالیت بر علیه نظام اسلامی هم، مبتنی بر آن تعهد و بعضا بدون چشمداشتی مالی، سعی در آسیب زدن به هر مولفه ارزشمندی از انقلاب اسلامی را، دنبال میکنند. در تاریخ هنر خوانده­ایم که گوگن با اینکه زندگی متمولی داشت به خاطر انگیزه‌اش در راه نقاشی متحمل فقر شد. بنابراین هنرمند بیش از هرچیزی نیاز به انگیزه دارد و این یک خلاء ایست که باید پر شود. گرایش هنرمندان به تفکرات غربی برای پر کردن این خلاء هست، تفکری که در مسیر تبدیل مفاهیم به فرم، گام هایی را طی کرده است.

در تفکر غربی، محور، خود انسان و تجلی خود و مطرح کردن خود است. اینکه رهبر انقلاب دروس علوم انسانی در دانشگاه­ها را ذاتا مسموم می­دانند از همین باب است با چنین نگاهی هنرمندی که تربیت می شود غایتش میشود بزرگ دیدن و بزرگ کردن خود و این نگاه درست نقطه مقابل منظر هنر اسلامی می­باشد.

کثیری از هنرجویان چون معیار تفکری ندارند، عموما مرعوب تکنیک میشوند و به اشتباه، تکنیک را مساوی هنر میدانند و اصلاحا فرمالیست، وارد این عرصه میشوند. در کتاب «همپای نور» تعریف خاصی از هنر مطرح شده است. در این تعریف، هنر مبتنی بر دو پارامتر مطرح شده یکی تکینک و دیگری تفکر. ما معمولا این‌ دو را قاطی می­کنیم؛ در صورتی که باید آنها را از هم جدا کرد تا خلط نشود.

الحمدالله در بحث تکینک هنرمندان ما قوی هستند و این به خاطر پیشرفت تکنولوژی و امکانات و البته همت ویژه ای ایرانیان در عرصه هایی که فعال میشوند،  است. در دوران ما این همه امکانات نبود و ما مکافات می‌کشیدیم و کار می‌کردیم ولی چون انگیزه داشتیم خسته نمی شدیم. امام ما را با میثاق فطری آشنا کرد که باعث تحول فکری شد. این تحول، سیاسی نبود بلکه الهی بود، برای همین انگیزه قدرتمندی در جامعه ایجاد نمود.

اینکه بعضی تلاش می­کنند انقلاب را با نگاه سیاسی و اجتماعی تبیین کنند از حقیقت دور است. اینطور نبود که ما در فقر زندگی می­کردیم و امام آمد با وعده ­های رفاهی ما را دور هم جمع کرد، نه این طور نبود. ما داشتیم زندگی‌مونو می‌کردیم و به کمبودها عادت کرده بودیم، امام آمد و ارتقا در نگرش ما ایجاد کرد که باعث حرکت ما شد. به عبارت دیگر می­شود این گونه گفت که خداوند از مجرای امام ره، نور خود را به جامعه تاباند و آن نور باعث تحول شد، تحولی که دیگه هیچکس سر از پا نمی‌شناخت و در جهت برنامه الهی همه تلاش می­کردند از هم سبقت بگیرند.

  • این درسته که تفکر مهمترین عامل انگیزه‌ است و این هم درسته که انقلاب ما درست در زمینه‌ای پیش رفت که تفکر رو عوض کنه و انگیزه بده اما چی شد که این انقلاب در دانشگاه محقق نشده؟

این تفکر نه فقط در دانشگاه بلکه در حوزه‌های علمیه هم محقق نشد. توقف حوزه­های علمیه در چهارچوب فقه از دلایل محقق نشدن و قوام پیدا نکردن تفکر انقلاب است. از آنجایی که امید ما همچنان به حوزه­های علمیه است و می­دانیم در مسیر پیش روی این حوزه­ها هستند که می­توانند مسیر را باز کنند و مردم را رهنما باشند، ولی متآسفانه در تولید معرفت قرآنی متوقف شده­اند ولی ما همچنان امیدوار در انتظاریم.

امام ره عرصه های مختلفی برای اسلام متصور بودند.

در صحیفه نور_جلد۸- صفحه ۵۳۱ آمده، (فقیه حق ندارد بگوید که من اسلام شناسم. فقیه باید بگوید من فقه شناسم، من فقه اسلام را می‌شناسم؛ آنی که از همه بهتر می‌داند همان است که فقه اسلام را می‌داند. فیلسوف حق ندارد بگوید من اسلام شناسم، این بگوید من یک قسمی از مثلاً معقولات اسلام را ادراک کردم. آن هم که حکومت اسلامی را بررسی کرده و اطلاع پیدا کرده که وضع حکومت چه بوده او حق ندارد بگوید من اسلام شناسم، بگو من حکومت اسلام شناسم. ادعای اسلام شناسی جز برای آن که همه جهات اسلام را بداند چه جوری است و همه مراتب معنویت اسلام و مادیت اسلام را بداند آن می‌تواند بگوید من اسلام شناسم.)

حضرت آقا سالهاست که فرموده­اند علوم انسانی در دانشگاه­ها مسموم است، خب، چه باید کرد؟ چرا بعد از گذشت سالها، اصلاح این مهم تحقق پیدا نکرده است اینجاست که باید روحانیون به میدان بیایند و مسئله را حل کنند.

قدر انقلاب­مان را باید بدانیم، انقلاب­مان فوق العاده بزرگ است، آنقدر بزرگ که با ایجادش، تفکر کمونیسم از هم پاچید و شوروی انسجامش را از دست داد. آمریکا چقدر نگران نفوذ شوروی بود و در جنگ سرد برای شکست آن بسیار هزینه و تلاش کرد. ولی با تجلی انقلاب به معنای شکل گیری یک تفکر الهی باعث پوچ شدن تفکر کمونیسم شد و تئوری دین افیون جامعه است را مردود اعلام کرد و باعث انحلال کمونیسم شد. به تعبیر رهبرمعظم انقلاب نور انقلاب اسلامی، کوه یخ کمونیسم را ذوب کرد.

جالب است عموم ما هنوز فکرمی­کنیم برنده جنگ سرد، آمریکا بود و باعث انحلال شوروی، ایالات متحده بوده است.

حالا در این انقلاب چرا باید نزول فرهنگی آن قدر ادامه دار شود که جامعه با یک اتفاق ساده ملتهب شود؟ چرا مسئله حجاب باید پاشنه آشیل نظام شود؟

هنرمندان بیش از هرکسی نیاز به خوراک فکری دارند. هنرمندان برای تولید اثر نیاز به فضایی برای پرواز دارند، چرا که آنان مدام در حال شدن هستند و باید در فضای لایتناهی معرفت الهی شنا کنند و با نگاه به آیات الهی آنها را به فرم در بیاورند تا هنر دینی شکل گیرد، و این امکان در چهار چوب نگاه فقهی تحقق نمی­یابد.

در تاریخ هنر خوانده ایم که هنرمندان غربی در همنشینی با فلاسفه و متفکران مختلف به بحث می‌نشستند و این باعث می­شد تا آنان با تفکری آشنا شوند و به آن تفکر می‌پرداختند و تولید اثر می‌کردند.

هنرمند کارش تولید تفکر نیست. هنرمند کارش تبدیل مفهوم به فرم است. متفکر باید تولید تفکر کند تا هنرمند در آن تفکر زیست کند و بعد اثرش را تولید کند.

در انتها باید بگویم که اولا دانشگاه باید به مسموم بودن علوم انسانیش باور کند و به سمت مطالبه گری از اهل علم برای تولید تفکر مبتنی بر معرفت قرآنی برود.

دیدگاهتان را بنویسید

یک × چهار =