در گفت‌و‌گوی «جام‌جم» با عبدالحمید قدیریان، هنرمند نقاش بررسی شد هنر سلیمانی بودن

۱۲دیماه۱۴۰۱

در گفت‌و‌گوی «جام‌جم» با عبدالحمید قدیریان، هنرمند نقاش بررسی شد

هنر سلیمانی بودن

حاج‌قاسم آسمانی بود و به زمین تعلق نداشت. این جمله مشترکی است که این روزها بر زبان همه مردم جاری است. فرمانده دلاوری که پس از سال‌ها حضور در جبهه‌های هشت سال دفاع‌مقدس، برای آسایش جامعه اسلامی به جنگ داعش رفت و سرانجام به آرزویش که شهادت در راه حق بود، رسید. چهره نورانی و گفته‌های این شهید بزرگوار در قلب مردم ایران و خیلی از کشورها نقش بسته و به اعتقاد خیلی‌ها او دلاور عرصه جنگ و معلم اخلاق در عرصه تربیت دینی بود.

در آستانه سومین سالگرد شهادت سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی هنرمندان در کنار مردم برای تبیین جایگاه این شهید و شناساندن چهره واقعی حاج‌قاسم تلاش می‌کنند. بر همین اساس «سرباز وطن» یکی از تابلوهای زیبایی است که توسط عبدالحمید قدیریان، نقاش باسابقه کشور به تصویر کشیده شد. به اعتقاد این هنرمند عرصه سینما و هنرهای تجسمی اگر می‌خواهیم نگاه درستی به حاج‌قاسم و شهادت او داشته باشیم، باید در ابتدا تبیین درستی درباره انقلاب اسلامی داشته‌باشیم. قدیریان در کنار نقاشی، در زمینه طراحی صحنه و لباس در سینما و تلویزیون هم فعالیت می‌کند و جوایز متعددی از جشنواره‌های مختلف کسب کرده است. از نگاه این هنرمند، حاج‌قاسم، خود عین هنر است که در عالم برزخ هم تا جایی‌که در توان دارد، تلاش می‌کند همچنان سربازی کند.

 شهادت حاج‌قاسم را چگونه تبیین می‌کنید؟
برای داشتن تبیین دقیق باید زاویه نگاه درست را انتخاب کنیم. یکی از کمبودهایی که در این ۴۰ سال بعد از انقلاب داشته‌ایم، این است که هیچ‌گاه نسبت به وقایع نگاه تحلیل توحیدی نداریم. ازآنجا‌که شکل‌گیری انقلاب اسلامی یک ساختار الهی و قرآنی ا‌ست، هرقدر منظر نگاه‌مان به منظر قرآن نزدیک‌تر شود، طبیعتا تبیینی دقیق‌‌تر می‌توانیم از وقایع داشته باشیم. افراد می‌توانند درباره ‌هر چیزی از زوایای مختلف صحبت کنند و هر کدام از نظرات هم می‌تواند در جای خودش محترم و قابل اعتنا باشد. ولی اگر ما بخواهیم در این بلوا و به هم‌‌ریختگی جهانی که در آن زیست می‌کنیم، کمترین اشتباه را در تبیین‌ها داشته‌باشیم، عقلانی‌تر است که از مجرا و منظر قرآنی که کتابی اقوم است، وارد شویم. برای داشتن نگاهی درست به حاج‌قاسم و شهادت او، باید در ابتدا تبیین درستی درباره انقلاب اسلامی داشته‌باشیم. به عبارت دیگر انقلاب اسلامی به‌ عنوان بستری که یکی از شاگردانش سربازی همچون حاج‌قاسم سلیمانی است، دارای چه خصوصیات و ساختاری است که فردی مثل ایشان، یکی از گل‌های دشت انقلاب می‌شود و در آن رشد می‌کند و به نوعی با صحنه‌سازی که خداوند انجام داده، شخصیتی جهانی می‌شود. او امنیت و آزادی را برای مستضعفان کل منطقه و اروپا به ارمغان آورد. ولی وقتی‌که بخواهیم به این ساختار دست پیدا کنیم، تازه متوجه می‌شویم برای فهم و گسترش آن، مشکلات معرفتی زیادی داریم. در حال حاضر خیلی از ساختارهای معرفتی و تربیتی ما منطبق با ساختار قرآنی نیست؛ چرا که جامعه علمی و مذهبی‌مان متأسفانه در ۴۰سال گذشته کمتر به سوی معارف قرآنی رفته‌است. وقتی در آثار هنرمندان مسلمان نگاه می‌کنیم حتی در واقعه شهادت حاج‌قاسم می‌بینیم عموم نگاه آنها سیاسی و اجتماعی است. قرآن سرشار از ساختار است، یعنی وقتی قرآن را بررسی می‌کنیم مجموعه زیادی از ساختارهایی را می‌توانیم بیابیم که خداوند ایجاد کرده‌است و هرکس بر طبق آن ساختارها حرکت کند به نتایج مشخص و دقیقی که خداوند در قرآن ذکر کرده، خواهدرسید. بنابراین وقتی‌ چنین معیار دقیقی در دسترس ماست، اهل تحقیق و پژوهش و اهل هنر و فرهنگ اگر بخواهند با اراده الهی همراه شوند و نگاهی دقیق‌تر و حق‌گرایانه به پیرامون خود داشته باشند، می‌توانند با آشنایی با ساختارهای قرآنی خودشان را هماهنگ کنند. ‌سردار سلیمانی بر‌اساس مشاهدات عینی و شرایط زیستی به مقداری از این ساختارها و حقایق دست پیدا کرده بود. او با ساختار فطری که داشت در کنار نگاه و سعی و تلاشی که برای همراه شدن با برنامه‌های خداوند از خودش نشان داد، باعث شد تا خداوند راه فهم حقیقت هستی را برای او باز کند. برای همین وقتی‌که به سخنرانی‌های ایشان گوش می‌دهیم، سخنان‌شان به‌طور عجیبی در قلب‌ها نفوذ می‌کند و شنونده‌ را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. این تأثیر حاکی از نوری است که در سخن اوست؛ آن نور حاکی از لطفی است که خداوند به ایشان داشته و راه معرفت دیداری را برای او باز کرده ‌است. ایشان به‌دلیل عزم و تلاشی که داشت و به‌خاطر آن مسیری که انتخاب کرده بود و نحوه رفتارش که در همراهی با ولایت از خودشان نشان دادند، خداوند به پاس این عزم، راه معرفتی دیداری را برای او باز کرد. به‌همین دلیل وقتی کلام ایشان را می‌شنویم کاملا تأثیرگذار است و می‌بینید که چه حرف‌های زیبا و راه‌بازکنی برای معضلات جامعه دارند که متأسفانه همچنان کسانی که تصمیم‌گیرنده هستند در برخی از سطوح آن نگاه را برنمی‌تابند چون نگاه او کاملا مترقی و نورانی ا‌ست. متأسفانه خیلی از کسانی که مسئولیت‌های تربیتی و اجتماعی دارند به‌دلیل این‌که با نگاه نازل دنیوی خودشان نگاه می‌کنند، نمی‌توانند خیلی از سخنان را بربتابند و عملیاتی کنند.

هنرمندان ما چقدر در این زمینه گام برداشتند؟ 
هنرمندان در کشور ما، در اکثر مواقع از مردم و وقایع انقلاب عقب می‌مانند. متأسفانه نوع تربیتی که در مبانی فکری و مبانی شناختی که در بحث هنر و رویکرد هنری در دانشگاه‌ها و مراکز هنری تدریس می‌شود و به‌دلیل این‌که این مبانی منطبق با تفکرات غرب است، بنابراین هنرمندی که در این مراکز آموزش دیده، حجاب‌های علمی که ریشه در تفکر اومانیستی غرب دارد، خیلی سخت می‌تواند آن حجاب‌ها را از خودش دور کند و با حقیقت ماجرا همراه شود. به‌همین دلیل همیشه می‌بینیم که به‌گونه‌ای هنرمندان با انقلاب در خیلی از جاها در چالش هستند. آنها سعی می‌کنند با انقلاب همراه شوند ولی متأسفانه پایه‌های تفکری آنها به‌گونه‌ای چیده شده که نمی‌توانند این همراهی را در سطوح بالا ادامه دهند و در حد یک بیان احساسات نهایتا بسنده می‌کنند. من همچنان معتقدم اگر می‌خواهیم جامعه ما در بحث فرهنگی ارتقا پیدا کند به‌خصوص در بحث فرهنگی و هنری، باید در مبانی آموزشی و هنری در دانشگاه‌ها بازنگری داشته باشیم. اگر بتوانیم تغییراتی انجام دهیم و نوع نگاه را از نگاه اومانیستی خارج کنیم و به نگاه الهی و وحی‌محور برسانیم، شاید بتوانیم در آینده هنرمندان پرتلاش و با‌همت در همراهی با انقلاب داشته باشیم.

 نگاه حاج‌قاسم به هنر به چه شکل بود؟
هنر یک ابزار است، مهم روح و مفهومی است که در هنر به آن پرداخته می‌شود. در هنر رشد بسیار مطرح است و هنرمندان تلاش می‌کنند تا با ارتفاع گرفتن، اول خود و به تبع آن باعث رشد مخاطب‌شان شوند. البته هنرمندان نسبت به شاکله و تلاشی که از خود نشان می‌دهند، می‌توانند در ارتفاع‌های مختلف قرار گیرند. بعضی‌ها در حد فضای دخانی مستقر می‌شوند و بعضی‌ها اوج می‌گیرند و به عوالم بالا و بالاتر راه می‌یابند، که در این صورت، آنها نگاهی نورانی و وسیعی دارند و تأثیرگذاری بیشتری هم خواهند داشت. با این مقدمه می‌توان در مورد سردار سلیمانی گفت که ایشان روح‌شان یک روح نورانی بود، در کلام خودشان است که می‌گفتند کسی که می‌خواهد شهید شود، قبلش باید به شهادت رسیده باشد. این به‌ آن ‌معناست که باید واجد نور شده باشد. کسی شهید می‌شود که واجد نور باشد و کسی واجد نور می‌شود که از دنیا کنده شده و ارتفاع گرفته باشد. به مقداری که از دنیا کنده می‌شویم و وارد آسمان‌ها می‌شویم، دارای نور خواهیم شد. در این صورت است که فرد واجد نور، قابلیت شهادت پیدا می‌کند. از این منظر اگر نگاه کنیم سردار سلیمانی خود هنر است. هنری متعهد که در میدان است و درعین‌حال که راهبری می‌کند تا به اهدافی که در پیش دارد برسد از مردم هم دستگیری می‌کند. او با مردم است و خودش هم سعی می‌کند از رشد غافل نشود و مدام رشد می‌کند و آسمانی‌تر می‌شود.

 چرا عنوان همیشه سرباز را برای تابلویی که از سردار سلیمانی کشیدید انتخاب کردید؟
من در اصل کار خلاقانه‌ای نکرده‌ام و این کلام سخن خود حاج‌قاسم بود که همیشه خودش را یک سرباز می‌دانست و می‌گفت مرا همیشه یک سرباز بدانید. من هم تلاش کردم که در همان فضا   کار کنم. واقعیت این است فردی که در عالم دنیا در جایی ‌که تلاش‌کردن سخت است، از همه‌چیز می‌گذرد و سال‌ها برای رفاه دیگران تلاش و جنگ می‌کند و دوری‌ها و سختی‌ها را تحمل می‌کند و درعین‌حال واجد نور می‌شود، چنین فردی بعد از شهادت نمی‌تواند در آن باغ‌های بهشتی بنشیند و به خوردن نعمات بهشتی مشغول شود. مسلما چنین فردی در بعد از شهادت و در برزخ هم برای حل مسائل و مشکلاتی که در عالم دنیا برای پیروان حق و حقیقت وجود دارد تلاش می‌کند. سردار عزیز ما هم حال که در عالم برزخ هستند تا جایی‌ که در توان دارند تلاش می‌کنند که همچنان سربازی کنند و خدماتی از جنس آسمانی برای برطرف کردن موانع در نظام اسلامی انجام دهند. بنابراین همیشه سرباز هستند و در آن دنیا هم بعد از شهادت به سربازی‌شان ادامه می‌دهند. حاج‌قاسم برای ما سربازی است که تا یک مرحله‌ای در این دنیا فعالیت کرد و بنا به دلایل و برنامه‌های الهی خداوند، ایشان را به مرحله بعد که آسمان است بردند. این حاکی از ارتفاعی است که ایشان داشتند و باید به شهادت حاج‌قاسم از نگاه کلان نگاه کرد. حاج‌قاسم یکی از شخصیت‌هایی است که می‌توان راجع‌به او راحت صحبت کرد، چون همه آسمانی‌بودن ایشان را در زمان حیات‌شان احساس کردند. ما کسی مثل حاج‌قاسم را داریم که هنوز هم برای وطن سرباز است. من به‌عنوان هنرمند باید این نوع نگاه را تبلیغ کنم. تبلیغ این نوع نگاه که شهدا صرفا دعا نمی‌کنند بلکه کار هم انجام می‌دهند. این نوع نگاه را باید از واقعه طبس شروع می‌کردیم که خداوند در این دنیا کاری انجام داد. به قول امام(ره) ما خواب بودیم و خدا کار را انجام داد. تلاش کردم در این تابلو آسمانی‌بودن ایشان را به تصویر بکشم و این چیز جدیدی نیست چون همه ما می‌دیدیم که حاج‌قاسم آسمانی است. وقتی تصویر ایشان را می‌دیدیم متوجه می‌شدیم که رفتار حاج‌قاسم رفتار یک انسان عبد است. در کنار آن سعی کردم جایگاه ایشان را در حال انجام کار، به تصویر بکشم. در این تابلو دست ایشان را نورانی کشیدم که این دست با نور خدا کار می‌کند. به اعتقاد من، حاج‌قاسم در جایگاه رفیعی قرار دارند و الان هم کارهای عظیمی انجام می‌دهند. این تابلو در اصل دعوت از خودم و مخاطبان است که برویم به طرف این‌که ظرف وجودمان را پاک کنیم و شفاف شویم تا لایق مجرای نور خدا باشیم. ما در اربعین دیدیم که نور خدا چگونه قلوب و دل‌ها را جذب کرد و از ۸۰ کشور به کربلا آمدند و در اوج فعالیت داعش آن راهپیمایی باشکوه را رقم زدند.

چرا هنرمندان تجسمی نسبت به دیگر رسانه‌های هنری، بیشتر در شناساندن چهره حاج‌قاسم تلاش کرده‌اند؟
هنرمندان تجسمی در شناساندن حاج‌قاسم با توجه به قابلیت این قالب هنری گام‌هایی برداشته‌اند، ولی وقتی‌ که شما یک فیلمساز هستید اگر بخواهید تولید اثر هنری کنید به‌طورطبیعی با مشکلات عدیده‌ای مواجه می‌شوید اما یک هنرمند نقاش با یک بوم و رنگ و کمی خلاقیت می‌تواند وارد میدان ‌شود و ادای دین کند. برای رسانه‌های دیگر هنری مشکلات وابستگی‌های امکاناتی و مالی وجود دارد که کمی کار را برای آنها سخت می‌کند.

محمد حیدری – گروه فرهنگ و هنر

دیدگاهتان را بنویسید

دو × یک =