نمایش یادداشت در «سایت سدید»
وقتی از بُعد فرهنگی به مشکلات جامعه نگاه میکنیم، این سوال پیش میآید که مساله اصلی امروز جامعه چیست؟ وقتی میگوییم فرهنگ، در واقع فرهنگ خود تبعه است. شکل گیری فرهنگ بر اساس ایمانیات جامعه است و اگر در فرهنگ کمبودی احساس میکنیم باید ریشهها را بررسی کنیم.
انقلاب اسلامی ایران، یک انقلاب فرهنگی است، اما متاسفانه این موضوع در حد ادعا ماند و بر روی این بُعد از انقلاب کار نشد. اگر از بعد فرهنگی به این مسئله نگاه کنیم باید اصلاح فرهنگ کنیم؛ یعنی ما باید از فضای قبل از انقلاب با شرایطی که داشت –یک نوع ایمانیات و یک مشکلات سیاسی و امنیتی، هرآنچه که داشته، در طول زمان تولید یک نوع فرهنگ کرده بود، اما حالا ما یک انقلاب از جنس فرهنگ داریم؛ وقتی این تغییر به وجود آمده قائدتا باید ایمانیات ما نسبت به قبل از انقلاب عوض شود و ارتقا پیدا کند، باید بحثهای اجتماعی تغییر کرده و به واسطه این رویدادها، فرهنگ جامعه نیز عوض شده باشد. البته خداوند با ایجاد صحنهای در زمانی خاص این اتفاق را ایجاد نمود. دوران جنگ تحمیلی، صحنهای بود که خداوند به وجود آورد و امام خمینی (ره) آن را دانشگاه نامید و واقعا یک دانشگاه بود، و باعث شد تا تغییر فرهنگی عظیمی در جامعه ایجاد شود، البته نه در چهارچوب بحثهای تئوریک. وقتی که مردم در این صحنهای که خدا بوجود آورد قرار گرفتند تغییراتی در نوع رفتارشان ایجاد شد که این تغییرات و فرهنگ ایجاد شده بسیار هم راستا با مسیر انقلاب بود.
اگر بخواهیم از دید فرهنگی به مهمترین مسئله کشور بپردازیم باید در ایمانیات جامعه بازنگری کنیم. مطمئناً یک جای کار را اشتباه کردهایم. ما ابزار بسیار قدرتمندی به نام قرآن در اختیار داریم که در کنار آن کلام اهل بیت و سنت نبوی قرار دارد. در شرایطی که ما چنین ابزار قوی و چنین دریایی از علم و فهم در دست داریم قائدتاً نباید بعد از چهل سال اصلاً مشکل فرهنگی داشته باشیم.
نه تنها نباید در عرصه فرهنگی مشکلی داشته باشیم بلکه باید تولید کننده فرهنگ باشیم و جهان را به فرهنگ خود جذب کنیم و تئوری فرهنگی تولید و صادر کنیم. اما متاسفانه نتوانستیم در این چهل سال این کار را انجام دهیم بلکه به گفته رهبر معظم انقلاب ما نزول فرهنگی هم داشته ایم. ایشان دغدغه فرهنگ دارند و میگویند من برخی شبها خوابم نمیبرد، پس نگران فرهنگ هستند.
پس جایی از نگرش و شیوه فرهنگی ما گیر دارد. لازم است که «علما» _وقتی میگویم علما منظور کسانی هستند که چشم به آنها دوختهایم و از آنها انتظار داریم_که این داستان را حل کنند. مگر میشود یک ابزار قدرتمندی مثل قرآن و کلام اهل بیت که مانیفستی از جهان هستی است در اختیار ما باشد و ما اشتباه کنیم. بنده معتقدم مشکل اصلی ما در جامعه نداشتن تَعبُد است، تعبُد نسبت به ولایت.
شاید در توضیح بتوان گفت، که ما در بعد موضوع توحید سه ساحت داریم.
*ساحت اول توحید در ذات است. همه ایمان به ذات خداوند را قبول دارند و درباره آن ساعتها حرف برای گفتن دارند و معترف هستند که خداوند یکتا است.
*در ساحت دوم توحید، خداوند دنیا را بر اساس نظام خلق کرده که عدهای آن را توحید در صفات میدانند و شاید بهتر باشد بگوییم این ساحت توحید در نظام است و این نظام به قدری عظیم و کثیر است که برخی از مشرکین ادعای چند خدایی را مطرح میکنند و بر همین اساس خدای کوه، باد و آب برای خود میسازند، در صورتی که ما معتقد به این هستیم که توحید در نظام است و خالق تنها یکی است.
خداوند نظام را در عالم هستی قرار داده است و کلیات و جزئیات را بسیار دقیق کنار هم قرار داده که طبیعتاً قوانینی بر آن اعمال شده است. در این بعد از توحید ما خوب عمل کردیم و عابدانه سعی کردیم با آن رفتار کنیم. فقهای ما قرنهاست که تلاش دارند اشراف خود را برای فهم و به دنبال آن هماهنگ شدن و منطبق شدن با قوانین عالم بیشتر کنند لذا در حال حاظر ما قدرتمندترین قفه را در بین دیگر مسلمانان داریم.. فقیه ما با مطالعه احادیث سعی دارد بر قوانین عالم هستی آگاهی یابد و بر اساس آن قوانین، حکمهای خود را بیان نماید و با نظام عالم خود را تطبیق دهد. پس ما در تَعبُد در این ساحت مشکلی نداریم و همه ما مسلمانها تلاش میکنیم با رعایت اصول فقهی و رعایت مباحث شرعی که در اصل رعایت نظم الهی است خود را منطبق کنیم. تعبُد یعنی منطبق کردن و تطبیق دادن.
*در ساحت سوم توحید شاید بهتر باشد در ابتدا نگاهی به تاریخ داشته باشیم. خداوند در نقطهای از تاریخ باب مقوله جدیدی را باز میکند و اعلام میدارد که میخواهم خلیفه بر روی زمین قرار دهم؛ مقولهای که نبوده است و تازه قرار است خلق شود و نظام هستی را با خلافت ارتباط دهد. در اینکه خلفای الهی از عزل و تا ابد مجرای نور خدا بودهاند شکی نیست، اما خداوند در این مقطع از تاریخ «خلقت حضرت آدم»، میخواهد نظام عالم را به ولایت بند کند.
قبل از خلقت حضرت آدم، میلیونها سال بود که ملائک بر اساس نظامی که خداوند خلق کرده، امورات را جلو میبرند؛ یعنی ملائکی که مسئول انجام کاری بودند کار خود را صحیحی و بی وقفه و بر اساس دستورالعمل مشخص و بر اساس نظام خلقت انجام میدادند. ولی وقتی که خداوند اراده فرمود: تا یک شیئ عظیم را از عوالم بسیار بالا نازل کند و در پی آن یک مفهوم جدید به عالم اضافه نماید، ملائک اعتراض میکنند و میگویند، ما که در حال انجام امورات به صورت قانونمند و دقیق هستیم، مگر کمبودی وجود دارد که خداوند قصد استقرار خلیفهاش بر زمین را دارد؟ ولی خداوند چیزی میداند که ملائک نمیدانند او ارادهاش به این تعلق گرفته تا همه هستی را وصل به ولایت کند، به همین دلیل نیز امر میفرماید که همه در مقابل خلیفه سجده کنید. این سجده به این معناست که ملائک بدانند از این به بعد این خلیفه است که کار را جلو میبرد. وظیفه خلیفه مسیر باز کردن است، او نظام را به هم نمیریزد بلکه مسیر باز میکند. امام زمان (عج) مسیرایجاد میکند وگرنه هستی که بر اساس قوانین و نظامی که دارد در حال پیش رفتن است.
گفتیم: ساحت اول، توحید در ذات است که لازم است ما خودمان را با آن منطبق کنیم و هرلحظه به این موضوع توجه داشته باشیم که خداوند یکی است و هیچ کس غیر او نیست. ساحت دوم، توحید در صفات (نظام) که خداوند متعال عالم را در چهارچوب قوانینی دقیق خلق کرده و ما با انجام اعمال شرعی عملا اثبات میکنیم که خداوند یکی است و اوست که نظم عالم را در غالب قوانین هدایت میکند و نسبت به آن تعبُد داریم. مشکل از کجا برای ما و مجموعه ملائک ایجاد میشود؟ از زمانی که بحث خلافت مطرح میشود، یعنی ساحت سوم توحید. موضوع بر سر باور داشتن به خلافت نیست که همه ما به آن باور قلبی داریم، بلکه موضوع بر سر تعبُد در قبال ولایت است یعنی منطبق شدن با اراده و برنامههای، ولی عالم عج. سال ۶۱ هجری وقتی امام حسین (ع) قصد ترک مکه را داشت، بسیاری از دوستان دانشمند و عالم خدمت امام آمدند و بیان کردند که چرا میخواهید بروید؛ چرا مسائل شرعی یعنی حفظ جان را در نظر نمیگیرد. این افراد بر اساس قوانین با امام سخن میگفتند و حرف اشتباهی هم نمیزدند، اما توجه نداشتند که امام زمانشان خلیفه خداوند است. امام حسین (ع) در مقابل میگویند که من، ولی خدا هستم، من راه را تعیین میکنم برای همین نیز وقتی که از مکه میروند، خانه خدا اعتبار خود را از دست میدهد به این دلیل که امامی در آن حاضر نیست. در زمان حال حاضر نیز بسیاری از مردم، سیاست مداران و روحانیون والامقام هستند که تعبد نسبت به توحید در ولایت ندارند. کسی که مقصد دارد راه سازی میکند. امامی است که غایتی برای عالم قائل است براساس آن برنامه ریزی میکند و برای آن راه سازی میکند. حال اگر که من ولایت امام عج را قبول داشته باشم باید در مرحله اول برنامه او را بفهمم و همه کلیات و جزئیات تصمیم خود را در راستای آن هدف نهایی و مسیر و مقصدی که امام عج در نظر دارند بچینم.
مشکل ما این است که تعبد درباره این بُعد از توحید را نداریم. در مجلس شورای اسلامی این موضوع مطرح نیست، که آیا خداوند برای ما برنامه دارد؟ امام زمان (عج) برنامهای برای ما دارند؟ اگر دارند لازم است آن را بشناسیم و در راستای آن حرکت کنیم. در این زمانهای که ما زندگی میکنیم، به نقل بسیاری از علما و حتی علمای غربی ما وارد آخر الزمان شدهایم. یعنی اینکه سیل تحولات عالم از قرار داشتن در چهارچوب قوانین و نظام خارج میشود و وارد تجلی اراده مولا میشود. رهبرانقلاب در آخرین نماز جمعهای که داشتند بحث یوم الله را مطرح کردند. یوم الله به چه معنی است؟ یعنی امام عج به میدان آمدهاند و در راستای شکل گیری برنامههای خود کار انجام میدهند و با ایجاد یوماللهها قصد رشد مومنین را دارند. یوم اللههای ما از انقلاب به بعد بسیار عجیب است، به طور نمونه واقعه طبس را در نظر بگیرید، شنها مامور خداوند بودند آیا این صرفا یک نقل شیرین گونه است؟ اگر کفران نعمت نداشتیم همین واقعه طبس برای انقلاب ما کافی بود که دست خود را به نشانه سمعا و طاعتا بالا ببریم. در همین سری جدید حضور خداوند دیدم؛ که جنگ ۳۳ روزه یکی از نقاط قوت آن است. یک گروهک کوچک در جنوب لبنان با اسرائیل که کشورهای عربی نتوانستند ۶ روز در برابر آن مقاومت کنند، ۳۳ روز جنگید و پیروز شد. این یعنی امام عج در راستای اراده الهی در حال مدیریت است. رهبر انقلابسخن زیبایی میزنند و میفرمایند اگر حس کردید یک موضوع از حد ما فراتر رفته است و از اراده ما خارج شده، بدانید که خداوند در حال مدیریت است. البته همه رویدادها به اراده خداوند انجام میشود، اما واقعیت این است که در مواقعی دست خداوند جلو میآید و خارج از نظام عالم کار میکند. جنگ ۲۲ روزه غزه، اسرائیلی که میخواست تا فرات بیاید یک غزه را نتوانست نگه دارد. پس از آن اربعین را داریم به طوری که همه علما حیرت میکنند. این دست خداوند است، خداوند برنامه دارد و کاری انجام میدهد. چرا همه را گرد هم میآورد و چرا فرهنگ با هم بودن در مسیر اهل بیت را آموزش میدهد؟ چرا امام حسین (ع) را تا این میزان در مرکز توجهات قرار میدهد؟ چرا این صراط مستقیم را تبیین میکند؟ چرا هویت ولایت را تا این میزان پر رنگ کرده است؟ ما در این موضوع تعبُد نداریم.
حداقل برنامه پیش روی رهبر معظم انقلاب اسلامی نابودی اسرائیل است که برگرفته از وعده الهی است و شرایط آن در حال آماده شدن است. یعنی خود اسرائیل این موضوع را پذیرفته و در حال پیدا کردن مکانی هستند تا زمانی که نابودی آنها آغاز شد به جای دیگر منتقل شوند. پس چرا علما و سیاست مداران ما این را باور ندارند که این برنامه الهی در حال انجام است. مصوبات دولت و مجلس ما برای همراهی این هدف چیست و آیا مصوبات ما به برنامه الهی کمک میکند و اگر کمک نمیکند، آن را تغییر دهیم. اگر این مصوبات مقابل هدف و برنامه امام عج است جلو آن را بگیریم. ما تعبُد به معنای هماهنگ و منطبق شدن با ولایت اهل بیت نداریم.
جالب آنجاست که ما مردم به مفهوم عام، این موضوع را راحتتر میفهمیم، چرا که حجاب علم نداریم، اما بسیاری از علما باور ندارند که خداوند به واسطه امام عج برنامه دارد. میگویند خداوند نظمی در عالم قرار داده و آن نظام مسیر خود را پیش میبرد و زمانی نیز الساعه امام زمان (عج) ظهور میکنند. «جمعه بلند میشویم میگویند آقا آمد» و اصلا برنامهای نیست و یک اتفاق است و اصلا قائل به برنامه نیستند. فرق امامین انقلاب، یعنی رهبر معظم انقلاب و امام خمینی (ره) با علمای دیگر در این است که این دو بزرگوار قائل به پیگیری برنامه امام زمان (عج) هستند. خیلی از آقایون بودند که شاید سواد و محفوظاتشان از امام ره هم بیشتر بوده باشد و ریاضت بیشتری کشیده باشند، اما یک عنصر که عالیترین عنصر هستی است بطوری که خداوند به رسول الله میفرمایند که اگر این عنصر را معرفی نکنید یعنی در امر دین هیچ کاری نکردهای، بحث ولایت است که برخی علما هنوز آن را به صورت عملی باور ندارند. امام خمینی (ره) ولایت عملی را باور دارند. باور دارد که نظام خداوند باید توسط، ولی خدا در زمین ایجاد شود و این باور راه خود را باز میکند. خیلی ساده لوحانه است اگر فکر کنیم سپاه توانسته امینت را به این کشور بدهد؛ امام عالم مقدر کردند این مملکت امن باشد و محل رشد و ایجاد تفکر باشد، قصورات ما را نیز با اربعین رفع میکنند.
در نشستی خدمت مقام معظم رهبری عرض کردم که مراسم اربعین جبران قصورات ما در بحث فرهنگ است. قرار بود ما کار فرهنگی کنیم و خود را با ولایت هماهنگ کنیم، اما این کار را نکردیم؛ خداوند به صورت عملی به همه دنیا آموزش میدهد که چگونه اگر «ولی» و «مقصد» باشد مردم راحت و در احساس امنیت حرکت میکنند. سخت است، اما بسیار زیبا در کنار هم جامعه آرمانی را تشکیل میدهند.
معتقد هستم که اگر نسبت به ولایت تعبد داشته باشیم و خداوند را مانند یهودیها نبینیم و او را زنده ببینیم که برنامه دارد و تلاش کنیم برنامه آن را فهم کنیم و جزء و کل زندگیمان را منطبق با آن هدف الهی کنیم آن زمان است که در آن تحول عظیم میتوانیم خود را مأثر ببینیم. اگر هم به این بعد از تعبُد تن ندهیم بدانید که خداوند مسیر خود را ادامه میدهد و ما هستیم که از این برنامه جا میمانیم.
هم علما و هم سیاست مداران به عنوان دو رکن اساسی این کشور باید وحشت کنند از اینکه از آنها بپرسند که در این جامعه چه کار میکنند و چرا تزریق فرهنگی و تولید تفکر ندارید. چرا ما قرآن را در جامعه پیاده نمیکنیم؟ چرا نمیدانیم فردا چه خبر است؟ مگر کل و جزء عالم در قرآن نیست پس بگویید برنامه فردای ما چه خواهد بود.
بعضی از علما بسیار شبیه به فرشتهها رفتار میکنند و معتقدند که احکام الهی و حدود شرعی کفایت این جامعه انقلابی را میکند و سعی دارند در چهارچوب قوانین، جامعه را پیش ببرند، غافل از آنکه خداوند خلیفه بر روی زمین قرار داده است و باید وظیفه عبد بودن خود را انجام دهند. باید تعبد نسبت به برنامههای الهی که از مجرای ولایت مولا انجام میشود را داشته باشند واگرنه همچون چهل سال گذشته باید در وادی طین سرگردان باشیم و همیشه از رویدادها غافل و عقب بمانیم و باعث رنج مومنین گردیم.